قاسمی|شهرآرانیوز؛ سال ۱۳۳۶ آلکس آقابیان که یکی از بنیانگذاران دوبله در ایتالیا بود، در تهران فراخوان داد. صفهای طویلی که چند روز بعد از فراخوان در کوچه باربد محدوده فردوسی تهران بسته میشد، بهدلیل همین فراخوان بود. نزدیک به ۲ هزار نفر پشت در استودیو دوبله ایستاده بودند تا بتوانند آزمون بدهند.
از میان همه آنهایی که با شور و هیجان و امید شرکت کرده بودند، جوانی هجدهساله با کیف و کتاب در دست انتخاب میشود؛ یکی از پنج نفری که قرار بود صدایشان در ایتالیا اوج بگیرد. آن زمان دوبله تازه شکل گرفته بود. جوان خوشصدا با اینکه اهل سینما بود و هیچ فیلمی را از دست نمیداد، در دوبله الگویی نداشت و فقط توانسته بود استعداد ذاتیاش را به نمایش بگذارد. او حالا میتوانست برود به ایتالیا برود و رؤیای خودش را جهانی کند؛ اما به هر دلیل نشد. نشدنی که البته اتفاق خوبی برای دوبله ایران بود.
دو سالی از آن روز خاطرهانگیز برای منوچهر اسماعیلی میگذرد. صدایش در دهها فیلم جای بازیگران صحبت میکند، اما آن اتفاق مهم در زندگی منوچهر اسماعیلی هنوز نیفتاده است. سال ۱۳۳۹ است. قرار است فیلم «دروازههای پاریس» با مدیریت علی کسمایی دوبله شود. فیلمی که منوچهر ناصری بعدها گفته بود برای او دوبله نقش اصلی آن فیلم خیلی گنده بوده و نمیتوانسته کاری به این بزرگی انجام دهد.
روز موعود فرا میرسد. او بعد از دبیرستان به استودیو میرود. یک دستش کیف است و دست دیگرش کتاب. کسمایی از منوچهر میخواهد خودش را به شخصیت اصلی فیلم نزدیک کند. یک صبح تا غروب، منوچهر دیالوگ میگوید و علی کسمایی اشاره میکند که دوباره بخواند. منوچهر ناصری در جایی گفته بود که که تا به صدا نزدیک میشده، حنجرهاش خسته میشده و نمیتوانسته ادامه بدهد، زیرا باید صدا را از بیخ گلویش تولید میکرده است. او آن روز در شرایط بسیار بدی قرار داشت. حتی گوشی که باید با آن صدای فیلم را میشنید، بهشکلی عجیب صدای آزاردهندهای داشت و مثل بلندگویی در گوشش صدا میکرد و نمیگذاشت صدا، آن صدایی شود که باید.
دم غروب، منوچهر جوانی که حالا خشم و کلافگی چهرهاش را تغییر داده است، از روی صندلی بلند میشود که برود. برود و برای همیشه دنیای دوبله را فراموش کند. کسمایی او را سر جایش مینشاند و محکم میگوید که میتواند. پس از آن یک دیالوگ میگوید و انگار پردهای از جلو چشمانش کنار میرود که تا آن لحظه نمیگذاشت واقعیت دوبله را ببیند و بفهمد. انگار قلق کار را فهمیده بود و از آن پس بود که دوبله در وجود منوچهر اسماعیلی حل و هضم میشود. فرمولش را بهدست میآورد. حالا میتواند آن فرمول را تا ابد پیاده کند.
«آن روز همه سکوت میکردند تا خودم بفهمم چه کنم، اما من در آن لحظات بیهودگی مطلق را احساس میکردم. گمش کرده بودم، اما بالاخره نقش را پیدا کردم.»
بیشتر بخوانید:
«منوچهر اسماعیلی» پیشکسوت صداپیشه درگذشت + علت فوت